روزوشب نقش رخت می گذرد ازنظرم گویی پیشم تو نشستی به تو من می نگرم چون نسیم آوردم عطر پراکنده ی گل حسم این است که از کوچه ی تو می گذرم چون نیرزد دمی این زندگی بی همدمی ات یک دمی بی تو نخواهم که بماند اثرم گرچه ام جام می است باده ی گلگون همه دم دوست دارم ولی از لعل لبت می بخورم گرببندند دو صد گل به توام راه ی نظر جز به آغوش تو ای تازه گلم ره نبرم گرفقیه حکم کند بازچو درحرمت عشق شوم عاشق ترو بازهم به تو دل می سپرم زاهد شهر چو تا گرم کند منبروعظ پس ببافد
اشتراک گذاری در تلگرام
ای خوشا گربروی خلوتی جویی جایی که در آن خلوت خوش با صنم زیبایی بنشینی به می وعشق ببازی هردم نکنی هیچ که از شیخ وعسس پروایی شاهد وساقی ومطرب زرفیقان رهند غم دل را ببرند چون که به بزم آرایی به بهشتم چه دهی وعده تو ای شیخ که من ندهم دل به فریبی که تو می فرمایی تا کجا می بری با خود بگو این رخت ریا کی شوی همره ی مردم به خودت کی آیی ؟ هیچ سیه کاری نماند به نهان خانه ی شب بدرد پرده ی شب صبح چو رسد فردایی گر به کام دل خود کار جهان می طلبی مهربانی ست به یقین موجب
اشتراک گذاری در تلگرام
متن کامل ترکی و ترجمه فارسی شعری که روز گذشته اردوغان بيسواد ، در جریان سفر به آذربایجان ، بخشی از آن را به صورت ناقص خواند که با واکنش یک پارچه ملت ایران و به ویژه مردم آذربایجان راستین روبرو شد: متن شعر ای آراز(ای ارس) آی آراز بیر دالغا وور ، دریا کیمی توفان ائله ظالمین ییخ قصرینی،اوز باشینا ویران ائله "ای ارس موجی بزن ، همچون دریا توفان نما کاخ ظالم را بیفکن،بر سرش ویران نما" زوره محکوم ائیله ییب ،ایندی طبیعت بیزلری زور دئیه ن جلاد ایله ، بیزلر آرا
اشتراک گذاری در تلگرام
به نام خداوند ایرانزمین بیاننامه شماره۸ پویش همبستگی ایرانبانان پیوند تاریخی و فرهنگی سرزمینهای شمال رود ارس با سرزمین مادری ایران گسسته نخواهد شد. همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل چون که ایران دل زمین باشد دل ز تن بِه بُود یقین باشد نظامی گنجهای بخشهایی از ایران بزرگ فرهنگی که امروز به اصطلاح جمهوری آذربایجان نامیده میشود، تا حدود دویست سال پیش بخشی از قلمرو ی کشور ایران بود و پس از جنگهای ایران و روسیه، طی سالهای ۱۱۹۲ و
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت